وقتی یادم می افته چقدر بارها و بارها دعاش کردم از خودم بدم میاد.
وقتی یادم می افته نشستم د رموردش حرف زده شد و توجه کردم و وقتم رو حرومش کردم از خودم بدم میاد.
وقتی یادم میافته چندتا از کامنتهای وبلاگم درماشین اون نوشته شدن از وبلاگ و نوشتن و بازم از خودم بدم میاد.
وقتی یادم می افته چندتا از عکسهایی که دیدم اون گرفته از چشمهای خودم و از خودم بدم میاد.
وقتی یادم می افته با ماشین اون به دکتر رفته شد و دارو تهیه شد تازه می فهمم چرا داروها حالم رو بدتر کرد و دور ریختن آزمایشها و داروها هم دلم و خنک نمیکنن و بازم از خودم بدم میاد.
وقتی یادم می افته چه عشقی به اون دستمال های گلدوزی شده داشتم و بابت خراب شد نشون چقدر غصه خوردم بازم از خودم بدم میاد.
وقتی یادم می افته این هدیه ها خونه اون بودن مدتی همشون در نظرم منفور میشن و اینکهاز جلو چشمم دورشون کنم هم آرومم نمی کنه و بازم از خودم بدم میاد.
وقتی یادم میاد که ساعتها تو اون مغازه بزرگ می‌گشتم دنبال انگشتر براش.وقتی شبانه پیامک دادم برام بفرسته یارو.وقتی روش نوشتم اسم نحسش رو .وقتی .
به تمام بلاهت خودم نفرت پیدا میکنم.
وقتی یادم میاد تشکر کرد و جواب دادم سوال پرسید و جواب دادم . از خودم بدم میاد.
نگرانی از شک میاد .
شک یکی از بی تی میشه شک یکی از حسادت .
زیاد فرقی ندارن . بحال من زیاد فرقی ندارن.
همین جوز قطاری ردیف میشن یه چیزایی . یه جملات تکراری.
یه اتفاق بد در گذشته که تا حالا قصه اش رو صدبار با ربط و بی ربط شنیدم . و بازم از خودم بدم میاد.
یه حرف ! مریضی مریم . تقصیر کار.
آره از خودم بدم اومده
حسی که سالها بود نداشتم
حسی که دکترامی گفتن اولین آلارم هشدار روحه.
مردک!ازت بدم میاد.اومده یعنی.مثل سالها قبل.
آرزو دارم بمیری چون جاهلی . چون روی دیوارهای خط خطی یادگاری نوشتی.چون اونقدر ابله بودی دشمنت رو دوست تصور کردی و با عشق براش اون انگشتر کادو گرفتی با تمام قلبت.با تمام احساست روش تقدیم نوشتی.لعنت به تو مردک لعنت .کاش اون روز دستت از شش جا می شکست نتونی اون کادو پیچی و نوشته اش رو با دست خودت .
غرض بلاهت توئه وگرنه پول چه ارزش داره آدم از آدمها دریغ کنه . البته آدمها حسابشان از اون جداست که دقیقا نمیدونم چی هست.
بعد از سالها ازت بدم اومده.مثل روزایی که مثلا آزاد شده بودی اماهمچنان مغزت از شدت تاریکی محبوس بود.
نه تنها بدم اومده ازت حتی متنفرم . اونقدر که نمیخوام ببینمت . هیچ وقت.توی هیچ آیینه ای . که یادم نیافته چه بلاهتی کردی .
میدونی اصلا بی حس شدم به همه چی به معنی واقعی
بی حس بی حس بی حس
سر شدم
کرخت. مثل اون روزا.نه . بدتر.
دلم خواب میخوادتا یادم بره نمیتونم ازت فرار کنم . تو منی و من تو . متاسفانه
پس جلو چشمم نباش.حتی توی خواب تا کمتر یادم بیفتی.مردک!
که ادعای گرگ بارون دیده بودن داشتی اما بازم اعتماد کردی بازم از قلبم یدی و خرج کردی . از قلبم .
باز هم
باز هم.
باز هم.
درباره این سایت