. ای بیخبران ز درد و آهم
خیزید و رها کنید راهم
من گم شدهام مرا مجوئید
با گم شدگان سخن مگوئید
تا کی ستم و جفا کنیدم
با محنت خود رها کنیدم
بیرون مکنید از این دیارم
من خود به گریختن سوارم .
خوشا بحال تو ؛ مجنون . که حداقل بیابان صحرا پناهت بود و طیر و وحوش بیابان هم نشینان روزگار سختت ! .
درباره این سایت