برادرم.
کس و کارم.
امروز آنی خجالت کشیدم از اینکه تو اونجا در سختی و تنگنایی و من اینجا در قید خودم و نفسانیات و دنیای وانفسای فانی.
از خودم خجالت کشیدم
ما و مجنون همسفر بودیم در راه عشق
او به مقصدها رسید و ما هنوز آواره ایم.
ما که همسفر بودیم. چی شد که اینجور جا موندم.
تاری دید این روزهام میگن دیگه اگر هم راهی بود تا تو به دردت نمیخورم.
خوشا حال تمام اونها که هنوز همسفر و همراهت هستن.
دلتنگی هامو در گوش کدوم کوه و صحرا فریاد کنم محمد؟.
عجیب دلتنگم.
امروز آنی عطر تن و جانت رهام نمیکنه. عطری که تمام بچه هاتو هم دربرمیگرفت همیشه. راستی هنوزم همونجوره؟همسفرانت معطر میشن به عطر وجودت؟.
امروز همه دنیا عطر و بوی تو رو داره.
درباره این سایت